۱۳۸۹ بهمن ۲۱, پنجشنبه

بلوغ عاطفی (بخش دوم)




آرنولدلازاروس روانشناس بالینی آفریقای جنوبی که شهرت او در ابداع روان‌درمانی تلفیقی(رفتار- شناخت) می‌باشد، براین عقیده است که عوامل مختلفی با یکدیگر تعامل می یابند تا فردی به بلوغ عاطفی دست‌یابد و در این مسیر موانعی وجود‌دارد که موجب تداوم مشکلات می‌شود.این عوامل به شرح زیر است:
- اطلاعات غلط :
افراد در جريان يادگيری اجتماعی، باورها و فرضيه‌های متعددی درباره زندگی خود كسب می كنند. اگر اين باورها مولد و سودمند نباشد، منجر به مشكلات هيجانی می‌شوند. لازاروس چنين باورهايی را «اطلاعات غلط» می‌خواند. اين باورها باعث می‌شوند فرد از مسائل و مشکلات  اجتناب كند . اين افکار غير منطقی نه تنها به مشكلات هيجانی منجر می شود بلكه باعث تداوم مساله و توليد مشكلات ديگر می‌گردد.
- فقدان يا از دست دادن اطلاعات:
کمبود و نداشتن اطلاعات دو عامل اساسی است كه باعث می شود تفكرات خصوصی افراد منجر به مشكلات و اختلالات احساسی شود. با گمراهی، افراد انگاشته‌های اشتباهی در مورد زندگی و چگونگی آن ياد می‌آموزند. در خلال فرايند يادگيری اگر ما فرصت يادگيری از طريق تجربيات خود يا مشاهده و تقليد از ديگران را انكار كنيم، از ارضای نيازهای ضروری برای ادامه زندگی محروم می‌شويم. بعنوان مثال كودكانی كه تحت حمايت افراطی والدين بوده‌اند، وقتی كه به دنيای بزرگسالی وارد می‌شوند، نمی‌توانند در برابر مسائل رفتارقاطعانه ای از خود نشان دهند.

- عادتهای مضر:
رفتارهايی هستند كه بدون فكر كردن درباره آنها و در اثر تقويت‌های مثبت يا منفی در فرد ايجاد شده‌اند، مثل واكنش‌های بدنی در برابر اضطراب. فرد بايد نبست به اين عادتها آگاهی بيابد.
- تجارب تروماتيک يا آسيب زا
ـ فقدان يا از دست دادن خودپذيری
ـ تخريب روابط بين فردی
ـ واكنش‌های دفاعی
اينها عواملی هستند كه بصورت آگاهانه يا ناآگاهانه حفظ شخصيت فرد را تحت تاثير قرار می دهند. افراد ممكن است از آنچه از ديگران ياد می‌گيرند اطلاع نداشته باشند و همچنان از آنها ياد بگيرند. در نتيجه چنين تفكرات، احساسات و رفتارهایی به راحتی قابل تغيير نيستند و باعث می شوند كاركردن روی مشكلات فرد برايش سخت‌تر شود. در مجموع افراد می‌توانند از راههايی از قبيل نگهداری مشكل به جای حل آن و سرزنش كردن یکديگر به جای گفتگو استفاده كنند.
لازاروس براین اعتقاد است که شخصیت فرد دارای هفت بعد مختلف است که با یکدیگر در تعامل هستند:
-1 رفتار Behavior
این حوزه اشاره به رفتارهای آشکار دارد. شامل اعمال، عادتها، حرکات و واکنش های حرکتی که قابل مشاهده و اندازه گیری باشد.
-2عواطفAffects
این بعد به هیجانها، خُلق ها و احساسات اشاره‌دارد. مانند: اضطراب، پشیمانی، یأس، نومیدی، خشم و احساس گناه.
-3دريافت حسيSensation
این جنبه به پنج حس اساسی یعنی لامسه، چشایی، بویایی، بینایی و شنوایی اشاره دارد.
-4 تجسم يا تصوير پردازي ذهني Imagery
این وجه به شیوه‌هایی که ما خودمان را تصور و تجسم می‌کنیم می‌پردازد که شامل: رویاها، خیال پردازی‌ها و خاطرات روشن است.
-5شناختها Cognition
بینش‌ها، فلسفه‌ها، ایده‌ها و افکار و قضاوتهایی که ارزشهای بنیادی شخص، نظرات، دیدگاهها و عقاید انسان را تشکیل می‌دهند در این بخش قرار می‌گیرند.
-6روابط بين فردي Interpersonal relationship
این واژه اشاره به تعامل و واکنش های متقابل با دیگر افراد دارد، مانند خویشاوندان، عشاق، دوستان و همکاران.
-7دارو ـ زيست شناختي Drugs-biology
اين بعد شامل همه جنبه‌های فيزيكی است كه سلامت ما را تضمين می‌كند. از جمله رژيم غذايی، ورزش، خواب، تناسب اندام، داروهای مصرفی و جز آن .
لازاروس معتقد است که از میان این هفت بعد،تنها بعد عاطفی است که به طور مستقیم قابل دستکاری نیست ،لذا برای تغییر عواطف می‌بایست بر روی سایر وجوه شخصیت فرد کارشود.
وی می گوید: فکر ِ خوب موجب عمل ِخوب می‌شود و لذا فرد احساس خوبی خواهد داشت و به همین دلیل  رفتار خوبی از وی سرخواهد زد.
گلمن معتقد است افرادی که بر عواطف و زندگی عاطفی خود تسلط ندارند، درگیر کشمکش های درونی هستند که از توانایی آنان برای انجام کار متمرکز و تفکر روشن می‌کاهد. به اعتقاد او ما آموزش ابراز و کنترل صحیح عواطف را در دانش آموزان به تصادف واگذار کرده‌ایم که می تواند نتایج مصیبت باری به همراه داشته‌باشد. یک راه‌حل این معضل این است که نگرشی جدید به عملکرد مدرسه پیدا کنیم و مدرسه را محلی ببینیم که آموزش دادن به کل وجود دانش آموزان را هدف خود قرار می‌دهد؛ به عبارت دیگر در کلاس درس اندیشه و احساس را کنار هم بنشانیم.
از جمله دلایل عمده ای که به نظر می رسد باعث عدم بلوغ عاطفی برخی از دانش آموزان در محیط‌های آموزشی می‌شود این است که این دانش آموزان توانایی تحمل تنش را ندارند. دستخوش احساسات می‌شوند و نسبت به برخی از انواع محرکات که بر آنها تأثیر می‌گذارد، بی‌تفاوت هستند. اعمال این دانش آموزان با سن عقلی آنان مناسب نیست، آنها در جستجوی همدلی هستند، خودپسند و اهل دعوا، خود محور و پر توقع هستند و رفتارهای کودکانه دارند. این دانش آموزان توان سازگاری موثر با خود، اعضای خانواده، همکلاسی‌ها، جامعه و فرهنگ خویش را دارا نیستند.
دستیابی به بلوغ عاطفی از طریق آموزش در خانه و مدرسه امکان پذیر می‌باشد.
مراحل دستیابی به بلوغ عاطفی:
1-آگاهی فردی: اولین مرحله در رسیدن به بلوغ عاطفی، رشد آگاهی فردی است. آگاهی فرد نسبت به رفتارهای خاص یا عادات، عقیده یا الگوی تفکر مضر و یا مشکلات اجتماعی اولین مرحله در جهت تغییردادن آنهاست. افراد باید در هر یک از این موقعیت ها، عواطف خود را درک کنند و قبل از آن، آگاهی به فرد کمک می‌کند بفهمد که چگونه این عواطف نیاز به کنترل یا اصلاح دارند.
2- خود تنظیمی: وقتی فرد درک خوبی از خود و واکنش های عاطفی اش پیدا می کند، زمان اصلاح و تعدیل آنها فرا می‌رسد. این امر با زندگی روزمره و آنچه که به عنوان یک فرد اجتماعی انجام می‌دهد تداخل ندارد. روش رسیدن به این مرحله این است که فرد به تأخیر انداختن رضایت‌مندی را فرا بگیرد و با ناراحتی عاطفی که پیش می آید روبرو شده و با آن کنار بیاید.
3- انگیزه: درک از خود به فرد کمک می کند تا عمیق ترین اولویت‌های خود را بشناسد. شناختن این اولویت ها مهم است چون آنها شکل دهنده اساس هر انرژی و حرکت به سوی موفقیت هستند. شاید برخی انتخابها ساده‌تر باشند مثل انتخاب رشته تحصیلی اما گاهی اولویت‌های فرد فراتر از این مسایل می‌باشند. زمانی که فرد هدف خود را در زندگی یافت دارای انگیزه خواهد شد و می‌تواند علیرغم مشکلات و موانع موجود در جهت دستیابی به آن هدف، تلاش کند.
4 -همدلی: فرد با ادامه‌ی رشد به نقطه‌ای از حساسیت می‌رسد که می‌تواند با دیگران همدلی کند واین یعنی حس‌کردن احساسات دیگران و توانایی درک دیدگاه آنها.آنگاه فرد دارای ذهنی باز می‌شود و می‌تواند حس تفاهم را با مردمی با فرهنگها و پیشه های گوناگون یا از کشور و نژاد دیگر پرورش دهد.
5- مهارت‌های اجتماعی: تمام موارد فوق ابزاری هستند که به افراد در مشارکت با جامعه کمک می‌کنند. اکنون فرد قادر است به شکل بهتری روابط میان افراد را کنترل کند. و ایجاد رابطه با خانواده و دوستان برای فرد آسان تر می‌شود و می‌تواند موقعیت‌های کاری و اجتماعی را بهتر درک کند. او می تواند از این مهارت ها برای وارد شدن و هدایت مذاکرات، حل و فصل مباحثات و اختلافات استفاده کند و کار گروهی و مشارکتی را در موقعیت‌های زندگی خود افزایش دهد.
آنچه آموزش آن درمدارس می‌تواند به دانش‌آموزان کمک‌کند تا بتوانند عواطف خود را رشدو پرورش دهند عبارتند از:
آموزش مهارت‌های برقراری ارتباط، آموزش ابرازخشم به‌جای انکار، سرکوب یا ایجاد تنش، شناسایی عواطف، شناسایی باورهای غلط و جایگزین ساختن باورهای سالم به جای آن، آموزش کنترل نگرانی و اضطراب،آموزش دوستی و صمیمیت و...
چنان‌چه در مدارس علاوه بر توجه به رشد علمی آنان، رشد عاطفی آنان نیز مورد توجه قرارگیرد ،آنها در آینده‌ای نزدیک افرادی درجامعه خواهیم‌داشت که برای حل مسائل و مشکلات خود گفتگوی خردورزانه را برمی‌گزینند، توانایی کنترل و بیان درست احساسات خویش را دارا هستند، به حقوق سایر افراد درجامعه احترام خواهندگذاشت و منابع کنترل آنها کاملا درونی خواهدبود.

منابع:
- گلمن، دانیل. (1380). هوش هیجانی. ترجمه نسرین پارسا، چاپ اول، تهران: انتشارات رشد.
 - جان بزرگی، مسعود، و نوری، ناهید. (1382). شیوه های درمانگری اضطراب و تنیدگی. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)
 - ماسن، پاول هنری، و کیگان، جروم، و هوستون، آلتا کارول، و کانجر، جان جین وی. (1377). رشد و شخصیت کودک. (ترجمه مهشید یاسایی). چاپ سیزدهم، تهران: نشر مرکز.
 - وادزروث، باری جی. (1378). تحول شناختی و عاطفی از دیدگاه پیاژه. (ترجمه جواد صالحی فدری و سید امیرامین یزدی). مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسی.
- پروچاسکا، جیمز او، و نورکراس، جان. سی. (1381). نظریه های روان درمانی. (ترجمه یحیی سید محمدی). تهران: رشد


هیچ نظری موجود نیست: